0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۰۱
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  4:03 PM

اگر از عشق حق بر سرنهی تاج

ستانی زین جهان و زانجهان باج

وگر سردر ره عشقش ببازی

سوی بر تارک هر سروری تاج

خدا از عشق کرد آغاز عالم

نبی از عشق جست انجام معراج

سکون از عشق دارد کوه و صحرا

خرد از عشق دارد بحر مواج

گهی کم گه زیاد از عشق شد مه

زعشق افروخت رخ خورشید و هاج

زنور عشق دارد روشنی روز

سیه از دود عشق است این شب داج

زنور عشق شد معروف عارف

زشور عشق شد منصور حلاج

زعشق کعبه ریحانست و سنبل

مغیلان گرزند بر دامن حاج

چو فیض از عشق شد فیاض معنی

سزد گر گیرد از اهل سخن باج

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها