0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۱۴
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  3:45 PM

دل بوفای تو نهادن خوش است

جان بتمنای تو دادن خوش است

گر سرعاشق برود رفته باش

بر قدم عشق ستادن خوش است

پای کشیدن زهمه کارها

سربسر عشق نهادن خوش است

یکسره بر خواستن از هر دو کون

بر قدم دوست فتادن خوش است

دل زجهان کندن جان کندنست

روز ازل دل ننهادن خوش است

پای برین توده غبرا زدن

روسوی فردوس نهادن خوش است

نیست خوشی فیض درین خاکدان

از عدم آباد نزادن خوش است

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها