0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۰۵
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  3:44 PM

راز در دل شده کره محرم کجاست

مردم فهمیده در عالم کجاست

در گلو بس قصه دل غصه شد

برنیارم زد نفس همدم کجاست

زخم این نامحرمانم دل بخست

محرمی کو در جهان مرهم کجاست

غم بخواهد کنند بنیاد مرا

راه آن معمورهٔ بی غم کجاست

در جهان کو صاحب فهم درست

تا بگوید چارهٔ این غم کجاست

در دو عالم یک سخن فهمم بسست

تا دلی خالی کنم آنهم کجاست

گشته ام بیگانه از خویش و تبار

عشق را پروای خال و عم کجاست

شد مخمر طینت آدم به غم

در بنی آدم دل خرم کجاست

نیش نوشی در جهان بی نیش غم

یک گل بیخار در عالم کجاست

فیض تا کی شکوه از ابنای دهر

ناله کم کن محرم این دم کجاست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها