غزل شمارهٔ ۹۸
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395 3:43 PM
سوی تو بی تاب دویدن خوشست
برقع از آن روی کشیدن خوشست
می زدهان تو کشیدن نکوست
جان زلبان تو مکیدن خوش است
در هوس بوسه لعل لبت
جان بلب کام رسیدن خوش است
گوشهٔ ابروی تو آن ماه نو
بر رخ خورشیدن تو دیدن حوشست
نیست به از باغ رخت روضهٔ
سیب زنخدان تو چیدن خوش است
فیض زمیخانه لعل لبش
ساغر سرشار کشیدن خوش است
قصه شیرین لبش دم بدم
از نی کلک توشنیدن خوشست
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.