0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۹۵
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  3:42 PM

صحرا وباغ و خانه ندانم کجا خوش است

هرجا خیال روی تو باشد مرا خوش است

در دوزخ ار خیال توام همنشین بود

یاد بهشت می نکنم بس که جا خوشست

غمخوار گومباش غمین از بلای ما

ما عاشقان غمزده را در بلا خوشست

با آب چشم و آتش دل گشته ام مقیم

برخاک کوی دوست که آب وهوا خوش است

مقصود مازدیدن خوبان لقای تست

زاهد ترا بقا خوش و ما را لقا خوش است

خوبست دلبری و جفا و ستمگری

گه گه زمهوشان و گهی هم وفا خوش است

خوبان این زمانه زکس دل نمیبرند

حسن ارچه در کمال بود با حیا خوش است

از دلیران وفا نکند فیض کس طمع

الحق زخوبرویان رسم جفا خوش است

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها