0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۶
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  3:34 PM

لذات نماند و المها

شادی گذرد جو برق و غمها

غمناک مباش ازآن و زین خوش

چون هردو رود سوی عدمها

هر حادثهٔ که برسرآید

هم سوی عدم کشد قدمها

هر پسریر است عسر در پی

هر عسریرا ز پی کرمها

آخر همه خواب با خیالیست

الا بنوشتهٔ قلمها

کز بهر جزای زشت و نیکو

ماند بصحیفها رقمها

لذات نماند و بماند

از پیروی هوا ندمها

هر محنت و هر بلا که بینی

کفّاره شمار بر ستمها

اندوه چو ما حی گناهست

خوشتر که در آن کشیم دمها

آن کن که بعاقبت بود خیر

فیض است و امید بر کرمها

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها