0

غزلیات فروغی بسطامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۴۳
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  12:38 PM

مدام ذکر ملک این کلام شیرین باد

که خسرو ملکان شاه ناصرالدین باد

کبوتری که نیاید به زیر پنجهٔ شاه

سرش ز دست قضا پایمال شاهین باد

سمند چرخ که بی‌تازیانه می‌رقصد

پی سواری او زیر زین زرین باد

کفش همیشه به شمشیر جوهرافشان است

سرش هماره به دیهیم گوهر آگین باد

نشیب حضرت او سجده‌گاه خورشید است

فراز رایت او بوسه‌گاه پروین باد

بساط بارگهش چهرهٔ امیران است

چراغ انجمنش دیدهٔ سلاطین باد

غبار رزمگهش بر سر سماوات است

شهاب تیزپرش در دل شیاطین باد

زمانه در صف میدان او به توصیف است

ستاره بر در ایوان او به تحسین باد

جمال او همه روز آفتاب اجلال است

جلال او همه شب آسمان تمکین باد

رخ محب وی از جام باده گلگون است

کنار خصم وی از خون دیده رنگین باد

همه دعای فروغی به دولت شاه است

همیشه ورد زبان فرشته آمین باد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها