0

غزلیات فروغی بسطامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۰۱
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  12:22 PM

گرنه خورشید فلک خاک نشین ره تست

پس چرا هر سحر افتاده به جولان‌گه تست

هر کجا می‌گذری شعلهٔ آه دل ماست

هر طرف می‌نگری جلوه روی مه تست

خاک درگاه تو سر منزل آسودگی است

نیک‌بخت آن سر شوریده که بر درگه تست

دیده تا زلف و زنخدان تو را یوسف دل

گاه در گوشهٔ زندان و گهی در چه تست

هیچم از کار دل غمزده آگاهی نیست

تا مرا آگهی از غمزهٔ کارآگه تست

کاشکی خون مرا تیغ محبت می‌ریخت

بر سر خاک شهیدی که زیارت گه تست

تو سهی سرو خرامان ز کجا می‌آیی

که دل و جان فروغی همه جا همره تست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها