0

غزلیات فروغی بسطامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۱
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  12:15 PM

اولم رام نمودی به دل آرامی‌ها

آخرم سوختی از حسرت ناکامی‌ها

تو و نوشیدن پیمانه و خشنودی دل

من وخاک در می‌خانه و بدنامی‌ها

چشم سر مست تو تا ساقی هشیاران است

کی توان دست کشید از قدح آشامی‌ها

قدمی رنجه کن از سرو سمن ساق به باغ

تاصنوبر نزند لاف خوش اندامی ها

می‌خورد مرغ دل از دوری خال و خط تو

غم بی دانگی و حسرت بی‌دامی‌ها

عاقبت چشم من افتاد بدان طلعت نیک

چشم بد دور از این نیک سرانجامی‌ها

سر و پا آتشم از عشق فروغی لیکن

پختگی‌ها نتوان کرد بدین خامی‌ها

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها