پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 4:28 PM
من عطش آلوده ام آبم دهید
جرعه ای از باده ی نابم دهید
لب ز اسرار شهیدان دوختم
سینه ام آتش گرفت و سوختم
«گوی توفیق» از میان برداشتند
یکه و تنها مرا بگذاشتند
یک غزل در حنجرم خشکیده است
شعرهایِ دفترم خشکیده است
دوستان رفتند و من جا ماند ه ام
در قفس تنهای تنها مانده ام
قمریان در بوستان خنیاگرند
بلبلان در گلستانی دیگرند
ما فقط دم از تکامل می زدیم
دل به دریای تساهل می زدیم
ما جعلنا خوانده و سالم شدیم
مایل این رخوتِ دائم شدیم
ما سلامت را سعادت خوانده ایم
در کجا درس شهادت خوانده ایم
غیرت آیینان خطر کردند، زود
تا خدا میل سفر کردند زود
جملگی پروانه ی آتش شدند
در حریم عاشقی آرش شدند