پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 4:28 PM
اي يادگار قافله، سردار سربدار
ديگر چه مانده است ز منصورها به دار؟
ديگر چه مانده است از آن هشت دجله خون؟
ديگر چه مانده است ز ققنوس آن تبار؟
برگرد با هرآنچه که از عشق مانده است
بر گرد مرد رفته سفر، مرد بيقرار
در خط استواي شهادت چه ميکني؟
تعريف کن ستارهي برگشته در مدار
من شانههاي شهر دلم زخم خوردهاند
از روزهاي سنگر و باروت و انفجار
اين زخمهاي باکره فصل بلوغشان
تکثير ميشوند به تعداد بيشمار
آن وقت درد مزمن من حاد ميشود
آن وقت سهم پنجرهام ميشود حصار
آري تمام طاقت من طاق ميشود
آري تمام ميشود اين صبر انتظار
بنگر چقدر کوچهي گمنام مانده است
در شهر سيم و سربي ما، شهر داغدار
اينجا تمام آينهها، زنگ بستهاند
از بس که روح سبز غزل گشته سنگسار
از ايل سروردهاي تبر خورده هرچه هست
سوغات، تکه تکهترين شاخه را بيار
برگرد با هرآنچه که از عشق مانده است
از خاطرات مانده و پوتين و کولهبار