پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 4:14 PM
عمري در انتظار حضورش بود
شهري که پشت چشم صبورش بود
اين آسمان سادهي آبيپوش
يک تکه از تمام غرورش بود
آري شفق که هر نفسش خون است
ردي از امتداد عبورش بود
ندبه، دعا، زيارت عاشورا
قوتي که در خلاصهي سورش بود
ميسوخت از شرار کدامين درد
از آتشي که بر تن هورش بود?
اين شهر خسته، اين شب خونآلود
شرمنده از نگاه صبورش بود
روشن شبيه چشم شب افروزش
شمعي هميشه بر سر گورش بود