پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 4:09 PM
به ياد بسيجيان عـــــــــــــــــــــارف
اي قلم امشب بيا اعجاز کــــن
خاطرات سرخ را آغاز کــــــــــن
خاطرات روزهاي زخم و خـــون
خاطرات رهنوردان جــــــــــنون
خاطرات خطّههاي آتشـــــــين
خاطرات ترکش و ميدان ميـــن
خاطرات پاکبازان نجيــــــــــــب
خاطرات خلوت «امّن يجيب»
خاطرات بيدلان بيقـــــــــــــــرار
خاطرات لاله هاي داغـــــــــدار
خاطرات سرکشان جام عشق
عارفان سرخوش و گمنام عشق
اي قلم بنويس از مردان نــــــور
از سلحشوران شب هاي حضور
از هماناني که از خون ميزدند
شعلهها در بندبند ني زدنـــــــد
با خدا پيمان ديرين داشتنــــــــد
شوق ليلي شور شيرين داشتند
خشمتان برانتر از شمشير بــود
شعلهي آوازشان تکبير بــــــــــود
آفتاب از چشمشان جان ميگرفت
درس و مشق نورباران ميگرفت
از نفسهاشان شهامت ميچکيد
واژهي سرخ شهادت ميچکيـــــد
مشرب و آئينشان اشراق بــــــود
قلبشان همسنگ توفان ميتپيد
سرکشانه در بيابان ميتپيـــــــــد
تيغشان اعماق شب را ميشکافت
سينهي آل لهب را ميشکافــــت
پيرشان آئينهدار عشق بـــــــــــــود
دستشان با ذوالفقار عشق بود
اي قلم زخم مرا تفسير کـــــــــن
درد ديرين مرا تحرير کــــــــــــــــن
جشن شبهاي حنابندان چه شد
ديدهبوسيهاي دلداران چه شد
آن همه شور نيستاني کجاست
مرکز مردان توفاني کجاســــــــت
جمله هاي من سؤالي گشتهاند
غرق در آشفته حالي گشــــتهاند
من عجب از قافله جا مانـــــــدهام
اي بسوزي بخت، تنها مانــــــدهام
آي ياران من دلم بيحوصله است
تا شهيدان هفت منزل فاصله است