0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  4:08 PM

باز امشب ياد لشکر کرده‌ام
ياد سرداران بي‌سر کرده‌ام
باز امشب ياد ياران شهيد
پرده‌ي بعض گلويم را دريد
ياد مرداني ز نسل بوتراب
شرمگين از خونشان صد آفتاب
ياد گمنامان «تيپ ذوالفقار»
مي‌کند باز اين دلم را بي‌قرار
ياد مرداني که بي سر بوده‌اند
با شقايق‌ها برادر بوده‌اند
ياد غواصان «گردان حبيب»
سينه سرخان صميمي و نجيب
ياد سوسنگرد و «تيپ نينوا»
ياد «بهمنشير» و شب‌هاي دعا
ياد سرداران عاشورا، خدا
مي برد دل را به سمت «کربلا»
مي برد آنجا که آغاز است و بس
مي برد آنجا که پرواز است و بس
مي‌برد «اروند» و نجوا مي‌کند
در دلم صد شور برپا مي‌کند
مي‌برد بي‌دغدغه، بي‌ادعا
کو به کو تا سزمين لاله‌ها
در جزيره مي‌برد، مجنون کند
چون بلم‌ها باز غرق خون کند
مي‌برد آنجا که پرپر مي‌شديم
تا همان‌جا که کبوتر مي‌شديم
برد و آخر کار دستم داد عشق
باز هم امشب شکستم داد عشق
ياد «خرمشهر» و «آبادان» بخير
يا «مهران»، ياد «حاج عمران» بخير
آي «سوسنگرد»، سردارت کجاست
آن قديمي ياور و يارت کجاست
آن علمدار رشيد جبهه‌ها
آن دلاورمرد ميدان بلا
آن تجلايي که مرد مرد بود
مرد تيغ و زخم و مرد درد بود
واژه‌ها امشب مرا ياري کنيد
مانده‌ام آخر شما کاري کنيد
بارها داغ برادر ديده‌ام
داغ گل، داغ صنوبر ديده‌ايم
زخم‌ها از تير و خنجر خورده‌ايم
دل به دست عافيت نسپرده‌ايم
بارها ما مرگ خود را ديده‌ايم
در هواي مرگ خود رقصيده‌ايم
باز امشب ياد لشگر کرده‌ام
ياد از آن سردار بي‌سر کرده‌ام
با توام اي «باکري» اي هم نبرد
اي برادر، همنفس، همراز درد
بي تو اينجا بوي غربت مي‌دهد
بوي غفلت، بوي تهمت مي‌زند
ديگر اينجا منطق باروت نيست
هيچ کس را صحبت از «ماووت» نيست
با تو بودم تا دعايم گم نبود
اشک و آه و سوزهايم گم نبود
پيرهن گم کرده‌ام همرنگ خاک
پيرهن، زخمي و خوني، چاک چاک
پيرهن ساده، صميمي، بي‌ريا
پيرهن تن پوش مردان خدا
پيرهن بوي خدا مي‌داد حيف
بوي دشت نينوا مي‌داد حيف
پيرهن بي تو دلم طوفاني است
چشم‌هايم باز هم باراني است
پيرهن دل با غم تو آشناست
دل اسير غربت آئينه‌هاست
باز من چوب ملامت مي‌خورم
بي تو از پشتم جراحت مي‌خورم
پيرهن زخم زبانم مي‌زنند
باز هم آتش به جانم مي‌زنند
«فاو» تا «فاو» اين دلم در شيون است
صد «شلمچه» درد امشب با من است...
عشق زير آتش خمپاره ماند
بينوا دل، باز هم بيچاره ماند
 
 
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها