پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 4:08 PM
تقدیم یه مردان پولادین سرزمینم که مرگ را به سخره می گرفتند
گذشت مرد و گذشت از برابرش خنجر
شهاب و صاعقه و رقص آتش و اخگر
ستون قامت مرد از ستاره گلباران
و دست های بلندش، ستاره باران تر!
حضور سرمدیش در هزاره ها جاری
شراره های نگاهش نگشته خاکستر
سرود سبز صدایش به صخره می پیچید
و آبنوسی چشمش بصیر و عصیانگر
به باغ خاطره های شکسته ره میزد
و سرزمین قلم های خشک و بی جوهر
که ناگهان بخراشید آب را، آتش
و چشمه ها همه کردند درد را باور
زمان شکست و تقدیر راه دیگر زد
و مرد رهسپر سالکوچه های قدر
کمان حادثه هر دست سایه و مسلخ
و تیر واقعه هر چشم لاله گون سحر
روانه گشت به تاریکی زمانه ی مسخ
و طاق های مقرنس سراچه ها بی در
در انحنای زمان و بلوغ و بیداری
روانه بود علی رغم دیو لاخ و خطر
به شوق زمزمه بودن و بازبشکفتن
گذشت تا بدمد در هزاره های دگر
به شوق آن که بنالد به نای چوپان ها
گذشت مرد و گذشت از برابرش خنجر!