0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  3:27 PM

چشمش پُر از سحر بود، وقتي نگاه مي‌کرد
از کينه بي‌خبر بود، وقتي نگاه مي‌کرد
دنيا به اين بزرگي در کوله‌پشتي‌اش داشت
در حرمت سفر بود وقتي نگاه مي‌کرد
از دشت ياس مي‌گفت، از تيغ و داس مي‌گفت
لبريز شور و شر بود وقتي نگاه مي‌کرد
هم دشت لاله مي‌کرد، هم کوه سبز مي‌شد
هم عشقِ شعله‌ور بود وقتي نگاه مي‌کرد
نارنجک‌ دلش را ضامن کشيده در مشت
آماده‌ي خطر بود وقتي نگاه مي‌کرد
يادش به خير، آن شب، در هاي هاي گريه
چشمش پر از سحر بود وقتي نگاه مي‌کرد
 
 
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها