پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
سه شنبه 14 اردیبهشت 1395 7:12 PM
سرزميني چو باغ رويا بود
نخلهايش چقدر زيبا بود
در کنار خليج چون سروي
ديدهبان تمام دريا بود
سبز و خرم شبيه باغ بهشت
با سپيدارهاي فردا بود
ناگهان داستان دگرگون گشت
گوييا اين همه به رؤيا بود
آتش خصم از در و ديوار
مثل باران رعدآسا بود
ناله و دود و خون و آتش و غم
جنگ جنگي که عشق تنها بود
يک طرف مادران و دخترها
آنطرفتر ز مرگ غوغا بود
داستانش به وسعت تاريخ
حق و باطل تمام اينجا بود
سينههاي ستبر مردم شهر
خود گواه رشادت ما بود
عاشقان از حديث خونين شهر
نزد کروبّيان سخنها بود
ياد ياران و پير جاويدان
گوييا طور يا که سينا بود