آتش و صحرا و خاکستر
نام شاعر: شهنام پورمحمدی
بیابان میزبان خون و خنجر بود
و صحرا بستر مردان بی سر بود
نگاه آسمان آنقدر زخمی شد
که چشمان افق در خون شناور بود
میان آتش و صحرا و خاکستر
خدا مجذوب آن مرد دلاور بود
زمین در جستجوی گام های اوست
ولی گامش از این دنیا فراتر بود
تمام ذره های خاک می دیدند
که آتش در نگاهش سایه گستر بود
گلوی زخمی اش را انتهایی نیست
و فریادش از آتش شعله ور تر بود
تمام دشت شب را نور می بخشید
همان چشمی که از خورشید برتر بود
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)