0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۷۱
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  6:45 PM

خوش آن گرمی ز شمع وصل مهرافروزتر باشی

بر افروزی و داغ و در غمت جان سوزتر باشی

برت افسانهٔ ما با نیاز آمیز تر تا کی

ز چشم مست خود خواهم که نا آموزتر باشی

چراغ حسن خود را بر فروز از آتش عشقم

چو خواهی آفتاب من که عالم سوزتر باشی

نگردد بوالهوس، ای تیر، آزرده دل از تو

مگر از ناوک مژگان او دلدوزتر باشی

چنین می خواهمت عرفی که هر چندان وفادشمن

بلا انگیزتر می شد، جفا اندوزتر باشی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها