0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۴۹
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  6:41 PM

بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن باز ده

ای که می گفتی خریدارم، کنون آواز ده

روزگار خندهٔ غفلت گذشت ای کبک من

دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده

ای فلک صیدی که افکندی به تیرت کشته شد

بوسه ای بر دست این صیاد حکم انداز ده

می توان غماز عیب مردمان بودن، ای ظریف

گر ظریفی عیب خود را عرضهٔ غماز ده

گفت و گوی سر وحدت را به صد ره کرده ای

بال صوفی را به دست جنبش پرواز ده

شکر ما کن، دوست را، عرفی و جان ها بر فشان

کز تو جان خواهد، نمی گوید که در دم باز ده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها