0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۸۱
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  6:30 PM

دلی از نقشبندی های عشق آزاد می خواهم

دلی چون نامهٔ مجنون مادر زاد می خواهم

به جانم زنده گردانی، شفایم داده بیماری

بخواهم پاره کردن اوراق یک یک، باد می خواهم

نمی سنجم ملال خویش و بهر خوشدلی هر دم

نوای عندلیب و سایهٔ شمشاد می خواهم

تو محتاجی و من محتاجم ای خلوت نشین، لیکن

تو استعداد می خواهی و من ارشاد می خواهم

جگر خوردن مرا از های و هو خاموش می دارد

وگر نه عندلیبم، فرصت فریاد می خواهم

ندارم دستگیر، امیدوار از بخت بنشینم

نبینم دادگر، از خاک کسری داد می خواهم

به دلق آتش زدم، زنار بستم، یا صنم گفتم

ز زاهد طعنه، از راهب مبارک باد می خواهم

ندارم حجتی بهر مکافات فلک، عرفی

به عالم بر خلاف خود کسی را شاد می خواهم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها