0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۶۲
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  6:28 PM

چو لاله گون شوی از باده، در چمن مستم

چو مشک بیز کنی طره، در ختن مستم

دل برهمنم، از سایهٔ صنم داغم

دماغ بلبلم از نکهت چمن مستم

نه شکل سبحه شناسم نه صورت محراب

ز فکر دار و اندیشهٔ رسن مستم

مگو که خرقه و زنار پوش و باده مکش

که تیز دستم و از جام برهمن مستم

در معامله دربند می فروش، که من

حریف عشقم و از خون خویشتن مستم

حیات و موت من ای خضر عشق پرورد است

نه در لباس تو در کفن مستم

به ناله تیشهٔ فرهاد گوید این دستان

که از حلاوت بازوی کوهکن مستم

ز بزم دوست که گوید، که از قدح نوشان

تهی پیاله تر از من نبود و من مستم

بهشتیان چه شناسند مستیم عرفی

نه از شراب طهور، از می سخن مستم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها