0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۴۳
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  4:41 PM

گشود زلف معنبر شمال، تا چه کند

نهفته چهرهٔ عاشق خیال، تا چه کند

به یک دو روزه وصالش، زمانه خونم خورد

هنوز دشمنی ماه و سال، تا چه کند

به صد کرشمه مرا سوخت تا خطش ندمید

هنوز کشمکش خط و خال، تا چه کند

شراب حاضر و شمشیر و طول عمر

پس دو جام دگر این ملال، تا چه کند

مجال حرف سپارش نبود و بلبل بود

کنون که یافته عرفی مجال، تا چه کند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها