0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۳۰
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  4:34 PM

به جان خسته ندانیم که آن بلا چه کند

عنان به دشمن جان داده ایم تا چه کند

به دوستان نظرش نیست، مهر دشمن بس

کسی که دشمن مهر است، دوست را چه کند

تبسم تو که ناسور را بود مرهم

به سینه نیش زند، نیش غمره را چه کند

هزار گونه مراد محال می طلبی

تو خود بگو، که اجابت به این دعا چه کند

مجو سعادت طالع، که فرصت رفت

چو سر بریده شود، سایهٔ هما را چه کند

بگو وفا نکند دوست با منش، عرفی

نمی شود به وفا آشنا، وفا چه کند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها