0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۶۳
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  4:21 PM

جماعتی که به ناموس ونام می گفتند

به دیر درس مستی و جام می گفتند

بیا ببین که چه فتوا دهد در مستی

همان گروه که می را حرام می گفتند

فغان که جمله فتادند در شکنجهٔ دام

کسان که عیب اسیران دام می گفتند

به صحن دیر شنیدم ز خادمان حرم

که اهل دیر، مغان را سلام می گفتند

به طوف کعبه شنیدم ز زائران صنم

همان که بر در بیت الحرام می گفتند

رموز آتش مهری که برهمن نشکافت

ز اهل دل شنیدم که نام می گفتند

تمام بوده به یک حرف گرم و ما غافل

حکایتی که همه ناتمام می گفتند

به کعبه صد ره ز نزدیک و دور دیدم

بگو که صومعه داران کدام می گفتند

فغان ز طبع تو عرفی، غلط نمی رفتند

سخنوران چو تو را خوش کلام می گفتند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها