غزل شمارهٔ ۲۴۱
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395 3:34 PM
چون سنگ وفا به دست گیرد
بس شیشهٔ دل شکست گیرد
بد مست شدم ، مگو که واعظ
آهنگ ترانه پست گیرد
از محتسب آمد این که در خلد
مستم ز می الست گیرد
ما را چه زیان که بهر خود شیخ
آن نامه که نیست هست گیرد
می داغ شود دمی که عرفی
پیمانهٔ خود به دست گیرد
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.