0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۳۵
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  3:34 PM

دارم ز زخم غمزهٔ او لذتی که بود

اما نماند جان مرا طاقتی که بود

اکنون نمی توان طلب نیم عشوه کرد

دردم ببین که نیست مرا جراتی که بود

حرمان ز حد گذشت ولی چهرهٔ نیاز

دارد بر آستان حرم نیتی که بود

از دیدنت نمردم و نادیدنم بکشت

دردا که دارم از تو همان خجلتی که بود

بی بهره کشتگان تو مِن بعد ازآن که برد

کام شهید ناز تو هر لذتی که بود

عرفی به سجدهٔ صنم افزود رغبتم

یعنی زیاده گشت مرا طاعتی که بود

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها