غزل شمارهٔ ۲۲۸
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395 3:33 PM
اهل وفا که آتش ما تیز می کنند
چون شعله سر کشد همه پرهیز می کنند
ای بی غمان حذر که غزالان مست یار
فتراک عمر عافیت آویز می کنند
شمشیر غمزه-کند شد آهنگ قتل من
کاین تیغ به خون جگر تیز می کنند
برخون کشتهٔ تو ملایک زنند جوش
این شهد را ببین که مگس-ریز می کنند
معمور باد سینهٔ عرفی که درد و غم
تعمیر این زمین بلا خیز می کنند
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.