0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۱۹
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  3:32 PM

صد غم دمی بزاید، کانرا سبب نباشد

ز ابنای آفرینش، غم را سبب نباشد

خوش عالمی که در وی، کس کام دوست نبود

در کام دوست نبود، پیک طلب نباشد

از عادت ظریفان، زنهار پر حذر باش

کاندر نهاد ایشان، ذوق ادب نباشد

در ملک عشق کان را، بر شب بنا نهادند

آغاز روز نبود، انجام شب نباشد

گو سلسبیل و رضوان، می باش و می دهنده

در مجلس شرابی، کان نوش لب نباشد

روزی به قتل عرفی، گر پرسدت فضولی

گو دوستدار من بود، تا بی سبب نباشد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها