0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۰۲
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  3:30 PM

دل خستگان که بستهٔ تدبیر می شوند

وارسته از کمند به زنجیر می شوند

برگی ز بوستان خرابی نچیده اند

جمعی که سایه گستر و تعمیر می شوند

این ناوک از کمان که آید که هر طرف

صید افکنان نشانهٔ این تیر می شوند

این فتنه از کجاست که مستان شیرگیر

گردن نهند و بستهٔ زنجیر می شوند

این شاهباز کیست که در صیدگاه او

مرغان بال بسته هواگیر می شوند

عرفی چه حالت است که در شهر بخت ما

نازاده کودکان به رحم پیر می شوند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها