0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  3:00 PM

به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را

که جان ز شرم نماید ز آستین ما را

نظر به حال دل آن پر غرود نگشاید

که سیر دیده نبیند متاع یغما را

امید مغفرتت بس مرا که هم امروز

که می کشد غمت انتقام فردا را

به این جمال چو آیی برون به معجز عشق

ز کام خلق برم لذت تماشا را

لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم

که داده خوی اجل، بخت من مسیحا را

چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور

نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را

اگر اجازت عرفی اشاره فرماید

تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها