0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  2:59 PM

به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود این جا

از آن جا آن که می جویی به می خواران نمود این جا

به جان رنگی که این جا در دل اسلامییان بینی

مغان را نیز بود اما صفای می زدود این جا

محبت شمع بزم قدس و ما پروانه ی بیرون

چه حال است این نمی دانم چراغ آن جا و دود این جا

بیا در زمره ی رندان به بی باکی و می در کش

که بد مستی نمی داند به جز فریاد عود این جا

به هر سو می روم بوی چراغ کشته می آید

مگر وقتی مزار کشتگان عشق بود این جا

نوای نغمه ی منصور ، عرفی، نغز می دانی

ولی تن زن که خاموشند ارباب شهود این جا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها