0

عشاق‌نامه عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

مثنوی
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  2:16 PM

جز حدیث تو من نمی‌دانم

خامشی از سخن نمی‌دانم

در کمند غم تو پا بستم

وز می اشتیاق تو مستم

دیدهٔ ما، اگر چه بی‌نور است

لیک نزدیک بین هر دور است

ساکن است او، مگر تو بشتابی

در نیابد، مگر تو دریابی

گرچه ما خود نه مرد عشق توایم

لیک جویان درد عشق توایم

طالبان را ره طلب بگشای

راه مقصود را به ما بنمای

دل و دنیای خویش در کویت

همه دادم به دیدن رویت

یارب، این دولتم میسر باد

که به دیدار دوست گردم شاد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها