غزل شمارهٔ ۲۷۷
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395 1:41 PM
در جهان گر نه یار داشتمی
با جهان خود چه کار داشتمی؟
دست کی شستمی به خون جگر
گر به کف در نگار داشتمی؟
گر نبردی قرار و آرامم
حالی، آخر قرار داشتمی
ور مرا عشوه کمترک دادی
قول او استوار داشتمی
ور به کارم دمی نظر کردی
به ازین کار و بار داشتمی
دل اگر در میانه گم نشدی
دلبر اندر کنار داشتمی
با سپاه غمت برآمدمی
با خود ار بخت یار داشتمی
با عراقی، اگر دلاورمی
روز و شب کارزار داشتمی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.