0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۷۶
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:40 PM

گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی

نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟

چون من بی‌خبر از دوست دهندم خبری

باری، از بی‌خبری کاش خبر داشتمی؟

در میان آمدمی چون سر زلفت با تو

از سر زلف تو گر هیچ کمر داشتمی؟

گر ندادی جگرم وعدهٔ وصلت هر دم

کی دل و دیده پر از خون جگر داشتمی؟

گفتیم: صبر کن، از صبر برآید کارت

کردمی صبر ز روی تو، اگر داشتمی

خود کجا آمدی اندر نظرم آب روان؟

گر ز خاک در تو کحل بصر داشتمی

دل گم گشتهٔ خود بار دگر یافتمی

بر سر کوی تو گر هیچ گذر داشتمی

گر ز روی و لب تو هیچ نصیبم بودی

بهر بیماری دل گل بشکر داشتمی

کردمی بر سر کویت گهرافشانی‌ها

بجز از اشک اگر هیچ گهر داشتمی

گر عراقی نشدی پردهٔ روی نظرم

به رخ خوب تو هر لحظه نظر داشتمی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها