0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۸
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:35 PM

پیش ازینم خوشترک می‌داشتی

تا چه کردم؟ کز کفم بگذاشتی

باز بر خاکم چرا می‌افگنی؟

چون ز خاک افتاده را برداشتی

من هنوز از عشق جانی می‌کنم

تو مرا خود مرده‌ای انگاشتی

تا نیابم یک دم از محنت خلاص

صد بلا بر جان من بگماشتی

تا شبیخونی کنی بر جان من

صد علم از عاشقی افراشتی

من ندارم طاقت آزار تو

جنگ بگذار، آشتی کن، آشتی

هان! عراقی، خون گری کامید تو

آن چنان نامد که می‌پنداشتی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها