0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۳۶
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:33 PM

ای در میان جانم گنجی نهان نهاده

بس نکته‌های معنی اندر زبان نهاده

سر حکیم ما را در شوق لایزالی

در من یزید عشقش پیش دکان نهاده

در جلوه‌گاه معنی معشوق رخ نموده

در بارگاه صورت تختش عیان نهاده

از نیست هست کرده، از بهر جلوهٔ خود

وانگه نشان هستی بر بی‌نشان نهاده

روحی بدین لطیفی در چاه تن فگنده

سری بدین عزیزی در قعر جان نهاده

خود کرده رهنمایی آدم به سوی گندم

ابلیس بهر تادیب اندر میان نهاده

خود کرده آنچه کرده، وانگه بدین بهانه

هر لحظه جرم و عصیان بر این و آن نهاده

بعضی برای دوزخ، بعضی برای انسان

اندر بهشت باقی امن و امان نهاده

کس را درین میانه چون و چرا نزیبد

هر کس نصیب او را هم غیب‌دان نهاده

عمری درین تفکر، از غایت تحیر

گوش دل عراقی بر آستان نهاده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها