0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۱۹
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:30 PM

بی‌رخت جانا، دلم غمگین مکن

رخ مگردان از من مسکین، مکن

خود ز عشقت سینه‌ام خون کرده‌ای

از فراقت دیده‌ام خونین مکن

بر من مسکین ستم تا کی کنی؟

خستگی و عجز من می‌بین، مکن

چند نالم از جفا و جور تو؟

بس کن و بر من جفا چندین مکن

هر چه می‌خواهی بکن، بر من رواست

بی نصیبم زان لب شیرین مکن

بر من خسته، که رنجور توام

گر نمی‌گویی دعا، نفرین مکن

در همه عالم مرا دین و دلی است

دل فدای توست، قصد دین مکن

خواه با من لطف کن، خواهی جفا

من نیارم گفت: کان کن، این مکن

با عراقی گر عتابی می‌کنی

از طریق مهر کن، وز کین مکن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها