0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۱۶
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:30 PM

سهل گفتی به ترک جان گفتن

من بدیدم، نمی‌توان گفتن

جان فرهاد خسته شیرین است

کی تواند به ترک جان گفتن؟

دوست می‌دارمت به بانگ بلند

تا کی آهسته و نهان گفتن؟

وصف حسن جمال خود خود گوی

حیف باشد به هر زبان گفتن؟

تا به حدی است تنگی دهنت

که نشاید سخن در آن گفتن؟

گر نبودی کمر، میانت را

کی توانستمی نشان گفتن؟

ز آرزوی لبت عراقی را

شد مسلم حدیث جان گفتن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها