0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۸۱
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:26 PM

با من دلشده گر یار نسازد چه کنم؟

دل غمگین مرا گر ننوازد چه کنم؟

بر من آن است که با فرقت او می‌سازم

وصلش ار با من بیچاره نسازد چه کنم؟

جانم از آتش غم سوخت، نگویید آخر

تا غمش یک نفسم جان نگدازد چه کنم؟

خود گرفتم که سر اندر ره عشقش بازم

با من آن یار اگر عشق نبازد چه کنم؟

یاد ناورد ز من هیچ و نپرسید مرا

باز یک بارگیم پست نسازد چه کنم؟

چند گویند مرا: صبر کن از لشکر غم؟

بر من از گوشهٔ ناگاه بتازد چه کنم؟

من بدان فخر کنم کز غم او کشته شوم

گر عراقی به چنین فخر ننازد چه کنم؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها