0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۷۶
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:25 PM

هر زمان جوری ز خوبان می‌کشم

هر نفس دردی ز دوران می‌کشم

خون دل هر دم دگرگون می‌خورم

جام غم هر شب دگرسان می‌کشم

باز دست غم گریبانم گرفت

گرچه بر افلاک دامان می‌کشم

جور دلدار و جفای روزگار

گرچه دشوار است، آسان می‌کشم

از پی عشق پری رخساره‌ای

زحمتی هر دم ز دیوان می‌کشم

جور بین، کز دست دوران دم به دم

ساغر پر زهر هجران می‌کشم

چون ننالم از جفای ناکسان؟

کین همه بیداد ازیشان می‌کشم

تا نباید دیدنم روی رقیب

هر نفس سر در گریبان می‌کشم

با خیال دوست همدم می‌شوم

وز لب او آب حیوان می‌کشم

تن چو سوزن کرده‌ام، تا روز و شب

مهر او در رشتهٔ جان می‌کشم

نازنینا، ناز کن بر جان من

ناز تو چندان که بتوان می‌کشم

از تو چیزی دیده‌ام ناگفتنی

وین همه محنت پی آن می‌کشم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها