0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۷۰
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:24 PM

آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟

وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟

می‌خواستم که با تو برآرم دمی به کام

نگذاشت روزگار که گردد میسرم

از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی

باری، بیا، که با تو دمی خوش برآورم

جانا، روا مدار که با دیدهٔ پر آب

نایافته مراد ز کوی تو بگذرم

زین گونه سرکشی که تو آغاز کرده‌ای

از دست جور تو نه همانا که جان برم

دست غم تو بس که مرا پایمال کرد

مگذار هجر را که نهد پای بر سرم

با وصل همه بگو که: عراقی از آن ماست

از لطف تو که یاد کند بار دیگرم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها