0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۶۳
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:23 PM

هیهات! کزین دیار رفتم

ناکرده وداع یار رفتم

چه سود قرار وصل جانان؟

اکنون که من از قرار رفتم

چون خاک در تو بوسه دادم

با دیدهٔ اشکبار رفتم

بگذاشتم، ای عزیز چون جان،

دل نزد تو یادگار رفتم

زنهار! دل مرا نگه‌دار

چون من ز میان کار رفتم

بردند به اضطرارم، ای دوست،

زین جا نه به اختیار رفتم

غم خواره و مونسم تو بودی

بی‌مونس و غمگسار رفتم

از خلق کریم تو ندیدم

یک عهد چو استوار، رفتم

چون از لب تو نیافتم کام

ناکام به هر دیار رفتم

نایافته مرهمی ز لطفت

دل خسته و جان فگار رفتم

شکرانه بده، که از در تو

چون محنت روزگار رفتم

تو خرم و شاد و کامران باش

کز شهر تو سوکوار رفتم

در قصهٔ درد من نگه کن

بنگر که چگونه زار رفتم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها