0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۳۴
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:18 PM

از غم عشقت جگر خون است باز

خود بپرس از دل که او چون است باز؟

هر زمان از غمزهٔ خونریز تو

بر دل من صد شبیخون است باز

تا سر زلف تو را دل جای کرد

از سرای عقل بیرون است باز

حال دل بودی پریشان پیش ازین

نی چنین درهم که اکنون است باز

از فراق تو برای درد دل

صد بلا و غصه معجون است باز

تا جگر خون کردی، ای جان، ز انتظار

روزی دل، بی‌جگر خون است باز

از برای دل ببار، ای دیده خون

زان که حال او دگرگون است باز

گر چه می‌کاهد غم تو جان و دل

لیک مهرت هر دم افزون است باز

من چو شادم از غم و تیمار تو

پس عراقی از چه محزون است باز؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها