0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۱۷
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:16 PM

مرا درد تو درمان می‌نماید

غم تو مرهم جان می‌نماید

مرا، کز جام عشقت مست باشم

وصال و هجر یکسان می‌نماید

چو من تن در بلای عشق دادم

همه دشوارم آسان می‌نماید

به جان من غم تو، شادمان باد،

هر آن لطفی که بتوان می‌نماید

اگر یک لحظه ننماید مرا سوز

دگر لحظه دو چندان می‌نماید

دلم با اینهمه انده، ز شادی

بهار و باغ و بستان می‌نماید

خیالت آشکارا می‌برد دل

اگر روی تو پنهان می‌نماید

لب لعل تو جانم می‌نوازد

بنفشه آب حیوان می‌نماید

ندانم تا چه خواهد فتنه انگیخت؟

که زلفش بس پریشان می‌نماید

به دوران تو زان تنگ است دل‌ها

که حسن تو فراوان می‌نماید

چو ذره در هوای مهر رویت

عراقی نیک حیران می‌نماید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها