شمارهٔ ۴ (در میکده میکشم سبویی - باشد که بیابم از تو بویی)
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395 12:46 PM
در میکده با حریف قلاش
بنشین و شراب نوش و خوش باش
از خط خوش نگار بر خوان
سر دو جهان، ولی مکن فاش
بر نقش و نگار فتنه گشتم
زان رو که نمیرسم به نقاش
تا با خودم، از خودم خبر نیست
با خود نفسی نبودمی کاش
مخمور میم، بیار ساقی
نقل و می از آن لب شکر پاش
در صومعهها چو مینگنجد
دردی کش و میپرست و قلاش
من نیز به ترک زهد گفتم
اینک شب و روز همچو اوباش
در میکده میکشم سبویی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.