0

غزلیات شاطر عباس صبوحی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

آوازۀ عاشقی
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  11:48 AM

تا بوسه از آن لعل دلآرام گرفتم

جانم به لبم آمد و، آرام گرفتم

منعم مکن از دیدن قد و رخ و چشمش

من انس به سرو و گل و بادام، گرفتم

ساقی! بر من قصهٔ جمشید چه خوانی

جمشید منم تا به کفم جام گرفتم

بدنام مخوان زاهدم از عشق، که تا من

در حلقهٔ عشّاق شدم، نام گرفتم

سودای خوشی دوش به آن ماه نمودم

جان دادم و یک بوسه به انعام گرفتم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها