زخم و مرهم
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395 11:47 AM
تا صبا شانه بر آن زلف خم اندر خم زد
آشیان دل صد سلسله را، برهم زد
تابش حسن تو در کعبه و بتخانه فتاد
آتش عشق تو، بر محرم و نامحرم زد
تو صنم قبلهٔ صاحب نظرانی امروز
که زنخدان تو آتش به چه زمزم زد
حال دلسوختهٔ عشق، کسی میداند
که به دل، زخم تو را در عوض مرهم زد
خجلت و شرم، به حدّیست که در مجلس دوست
آستین هم نتوان بر مژهٔ پر نم زد
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.