0

غزلیات شاطر عباس صبوحی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

سفر با او
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  11:47 AM

بی شاهد و شمع و شکر و می، چه توان کرد؟

بی بربط و طنبور و دفّ و نی، چه توان کرد؟

سر کرد قدم در طلب او به ره عشق

این مرحله را گر نکنم طی، چه توان کرد؟

بردار یکی توشه که هنگام عزیمت

با داشتن جام جم و کی، چه توان کرد؟

امروز که از حاصل عشقت نزدم دم

فردا بتو گوید که کجا؟ هی! چه توان کرد؟

ای نخل خرامان برسی در ثمر آئی

باشد که بیاید ز قفا دی، چه توان کرد؟

با آن بت طنّاز در این شهر صبوحی

تا آنکه نسازی سفر از ری، چه توان کرد؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها