0

سیاحت_غرب

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سیاحت_غرب
یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  9:47 AM

 

ســرگذشـــت ارواح ســــــرگردان بـــــــــرزخ :keycap_ten:
 

 

قسمت 11

 



:beginner:آشنائے با هادے

:red_circle: هادی رفت ک گفت خداحافظ ! تنها که شدم راجب سخنان هادی در فکر فرورفتم . راستی که رفتار و گفتار آدمی در جهان مادی مانند خوابی است که دیده و پس از مرگ بیدار و هوشیار میشود. پس از مرگ ، تعبیر آن خواب هویدا میشود. همه از کارهایی که کرداه اند پشیمان شده اند . یکی ناراحت است که چرا این همه کار بد در پدونده خودم ثبت کرده و دیگری آه میکشد که چرا کارهای نیکش بیشتر نیست اما حالا پشیمانی سودی ندارد و در توبه بسته شده است . با این اندیشه و غم و اندوه به خواب رفتم . چیزی نگذشت که احساس کردم دو نفر یکی خوش صورت و دیگری زشت و بدچهره در طرف راست و چپ سر من نشسته اند . اعضای مرا از پا تا به سر ، هریک جداگانه بو میکشند و چیزهایی در طوماری که در دست دارند مینویسند . همچنین قوطی هایی کوچک و بزرگ آورده اند و چیزهایی در داخل آنها میگذارند و سر آنها را لاک و مهر میکنند . بعضی از اعضا را مانند دل ، قوه خیال، و واهمه ، چشم ، زبان ، گوش را پی در پی بو میکشند و پس از آن چیزی مینویسند و در آن قوطی ها میگذارند ، برای اینکه نفهمند بیدارم حرکت نمیکردم ؛ ولی سراسر وجودم در وحشت بود ! از جدیت آنها در تفتیش و کنجکاوی در آنچه از من سرزده و آنچه گفته یا شنیده بودم ، فهمیدم که اعمال خوب و بد مرا ثبت میکنند آن خوش چهره ...

⏮ادامه دارد ...

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها